تا صبح نخوابیدم، خوابم که میومد اما حسش نبود، حرف میزدیم و خوش میگذشت. بعد کم کم شال و کلاه کردم و اومدم راه بیفتم که دیدم "نغمه غمگین" خیلی مظلوم از اون گوشه نگاهم میکنه، گذاشتمش توی کیفم و راه افتادم! قصدم این بود که توی اتوبوس یه نگاهی به تست ها بندازم ولی وقتی توی اتوبوس ایستادم دلم خواست کتاب بخونم! دخترکی در سال 1941 که اصلا کمر نداشت! خیلی زود به محل آزمون رسیدم، خیلی خیلی زود! آخه ساعت 7:15 وقت رسیدن به آزمونیه که قراره - مثلاً - ساعت 8:30 شروع بشه؟ همینطور اون سربالایی گاو افکن رو تا دم محل آزمون رفتیم و من نشستم به خوندن بقیه داستانها. همیشه همین جور بودم، هیچوقت دلم نخواسته امتحان بدم، و هیچکس هم نتونسته مجبورم کنه برای کاری که خوشم نمیاد زحمت بکشم، یا استرس بگیرم، یا نگران بشم، هیچوقت از اینکه افتادم، کم گرفتم، مشروط شدم - و بالعکس همه ی اینها - ناراحت - یا خوشحال - نشدم! درسته بهتون گفتم برای کنکور و اینها زیاد نگران نباشید اما دیگه مثل من هم نباشید، من فرصتهای زیادی رو با همین اخلاق از دست دادم، حد متوسطی از استرس رو همیشه حفظ کنید! من این حد رو نداشتم و ندارم! خلاصه ... ساعت 7:45 دربها باز شد و من ساعت 7:58 با هزار ترس و لرز - یا حداقل کمی ترس و لرز - از اینکه محتویات کیفم - هدفون، مچ بند هوشمند، گوشی، پاور بانک، ادکلن، کتاب، فلش و سیگار - رو خالی نکنن تحویل "دریافت اشیا" دادم و ساعت 8:05 در راهروی شمالی اول حضور داشتم!
ساعت 8:30 ... ساعت 8:35 ... ساعت 8:40 ... ساعت 8:45 و هنوز خبری از شروع فرایند آزمون نیست، خوابم میاد و نمیتونم بخوابم! بالاخره عزیزان تصمیم میگیرن ساعت 9 موضوع رو شروع کنن! بلندگو، یعنی اونی که توی بلندگوئه اعلام میکنه که تعداد سوالات دفترچه اول 110 تا و زمان 120 دقیقه است، زمان 120 دقیقه است ولی سوالات 100 تا بیشتر نیست! ریاضی ها رو که نزدم، مذهبی ها رو هم بنابر فرضهای شخصی جواب دادم، سوالات هوش اما چه شاهکارهایی بودند! اگر تولید شهر الف پرتقال و تولید شهر ب انار باشد، مسافران ردیف 4 صندلی 15 و 16 پرواز شماره 876A از مبدا آدیس آبابا به آدلاید سیتی که ملیت های نروژی و چینی دارند به چه زبانی با هم صحبت میکنند؟ الف) اسپرانتو ب)نروژی ج)چینی د)زبان مشترک آدمیان شمال، وسترون (ر.ک ارباب حلقه ها)!!! سوالها همینقدر پرت!!! سر 70 دقیقه سوالات رو تموم کردم، یه دستشویی رفتم و اومدم تا توزیع دفترچه تخصصی سرم رو روی نیمکت گذاشتم و خوابیدم! دم توزیع دفترچه ها بیدار شدم، که 80 سوال و 80 دقیقه وقت داشت! 80 دقیقه وقت البته برای 60 سوال بود که باعث شد فکر کنم این که توی بلندگو نشسته چی زده که اینقدر حالش خوبه!!! حقیقتا در جواب دادن اکثر سوالهای تخصصی به دانش عمومی مراجعه کردم!!! فرض گرفتم، قیاس کردم و خلاصه شوخی شوخی جلو رفتم و بیست دقیقه بعد دفترچه رو تحویل دادم و از اونجا زدم بیرون! یه نکته در این آزمون خیلی روی مخم رفت! اینه قرار بود درب حوزه ساعت 8 بسته بشه، که تا خود 9 باز بود! اینجا داوطلبین دریافت شغل با هم رقابت میکنن، کنکور کارشناسی هم نیست بگیم یه سری نوجوون بی تجربه داوطلبن! برای همچین موضوع حساسی بستن در راس ساعت اعلام شده و حذف داوطلبان گشاد!!! کمترین کاریه که برای حذف نخاله های جمع میشه انجام داد!!!
اومدم که بیرون کیفم رو تحویل گرفتم و دریافتم که مسئولین نگهبانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم، تحقیقات و فناوری دستشون کج نیست!!! بعد تصمیم گرفتم سیگار روشن کنم و کردم، درسته اونجا دانشگاهه، ولی من دیگه دانشجو نیستم! نه که وقتی دانشجو بودم هم خیلی رعایت میکنم این موضوع رو!!!
سوار اتوبوس شدم و رفتم خونه! پایان!!!
- ۹۷/۰۴/۱۶ ، ۲۲:۴۷